کد مطلب:260398 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:235
تأثیر کلام حضرت امام حسن عسکری در اسحاق کندی فیلسوف عراق
ابن شهر آشوب در كتاب مناقب تألیف خود از كتاب تبدیل ابوالقاسم كوفی نقل كرده است كه فیلسوفی بوده در عراق به نام اسحاق كندی در زمان خویش شروع كرده به تألیف در باب تناقض القرآن و خود را مشغول به این كار نموده به حدی كه از مردم كناره كرده و در منزل خود پیوسته به این كار اهتمام داشته تا اینكه یكی از تلامذه و شاگردان او شرفیاب محضر امام حسن عسكری علیه السلام گردید و خدمت آن بزرگوار رسید حضرت به او فرمود:
(اما فیكم رجل رشید یردع استاذكم الكندی عما اخذ فیه من تشاغله بالقرآن) آیا در میان شما نیست یك رجل رشیدی كه برگرداند استاد شما این فیلسوف كندی را از این شغلی كه برای خود قرار داده است كه تناقض آیات القرآن می نویسد شاگرد اسحاق كندی گفت چگونه ما می توانیم در مقام اعتراض بر او در این امر یا در غیر این امر برآئیم چنین كاری از ما نسبت به او شایسته نیست.
حضرت فرمود اگر من چیزی به تو القا كنم تو به او می رسانی عرض كرد نعم بلی من حاضرم آنچه بفرمائید به او برسانم. حضرت فرمود برو نزد استادت و با او انس بگیر با او لطف و مدارا كن و در مؤانست و معونت با او باش و چون انس فیمابین تو و او واقع شد پس به او بگو استاد مرا مسئله به نظر رسیده و می خواهم از جناب شما بپرسم آن را آنگاه بگو اگر بیاید به نزد تو متكلم به قرآن و بگوید كه آیا جایز است كه مراد حقتعالی و مبدأ اعلی از آن كلامی كه در قرآن است غیر آن معنائی كه تو گمان كرده ای آن معنی را بوده باشد آیا جایز است یا نه تو این سئوال را از او بكن آن فیلسوف مردی است كه فهم می كند این نكته را و به تفكر فرو می رود آنگاه با خود می گوید ممكن است مراد حقتعالی غیر آنچه من نوشته ام باشد.
[ صفحه 546]
پس آن تلمیذ حسب الامر امام علیه السلام رفت نزد فیلسوف كندی استاد و ملاطفت كرد با او تا آنكه مورد القاء حضرت را به او رسانید و گفت به او فرموده ی آن جناب را.
اسحاق كندی گفت به شاگردش (اعد علی فاعاد فتفكر فی نفسه) چون اعاده كرد مسئله را فكری كرد و دریافت كه چنین امری بر حسب لغت و نظر جایز است و محتمل است معنای دیگری هم داشته باشد.
آنگاه شاگرد را قسم داد كه خبر كن مرا این مسئله را كه تعلیم تو كرده گفت ناگهان به قلبم عارض شد كندی گفت چنین نیست كه تو می گوئی زیرا این كلامی نیست كه از مثل تو صادر شود تو هنوز به آن مرتبه نرسیده ای كه فهم و ادراك چنین مطلب دقیق و مهمی را بكنی با من واقع و حقیقت را بگو از كجا گفتی آن را او هم اقرار و اعتراف نموده گفت واقع این است كه حضرت امام حسن عسكری علیه السلام مرا به این سئوال از تو امر فرمود فیلسوف كندی مردی با انصاف بود فورا تسلیم شد و گفت الآن به حقیقت حال آگاه شدم آری این گونه مطالب صادر نمی شود مگر از این بیت (یعنی بیتی كه مهبط وحی و معدن علم و حكمت است) (ثم انه دعا بالنار و احرق جیمع ما كان الفه) پس آتش طلبید و آنچه را در باب تناقض قرآن تألیف كرده بود سوزانید.
(اما فیكم رجل رشید یردع استاذكم الكندی عما اخذ فیه من تشاغله بالقرآن) آیا در میان شما نیست یك رجل رشیدی كه برگرداند استاد شما این فیلسوف كندی را از این شغلی كه برای خود قرار داده است كه تناقض آیات القرآن می نویسد شاگرد اسحاق كندی گفت چگونه ما می توانیم در مقام اعتراض بر او در این امر یا در غیر این امر برآئیم چنین كاری از ما نسبت به او شایسته نیست.
حضرت فرمود اگر من چیزی به تو القا كنم تو به او می رسانی عرض كرد نعم بلی من حاضرم آنچه بفرمائید به او برسانم. حضرت فرمود برو نزد استادت و با او انس بگیر با او لطف و مدارا كن و در مؤانست و معونت با او باش و چون انس فیمابین تو و او واقع شد پس به او بگو استاد مرا مسئله به نظر رسیده و می خواهم از جناب شما بپرسم آن را آنگاه بگو اگر بیاید به نزد تو متكلم به قرآن و بگوید كه آیا جایز است كه مراد حقتعالی و مبدأ اعلی از آن كلامی كه در قرآن است غیر آن معنائی كه تو گمان كرده ای آن معنی را بوده باشد آیا جایز است یا نه تو این سئوال را از او بكن آن فیلسوف مردی است كه فهم می كند این نكته را و به تفكر فرو می رود آنگاه با خود می گوید ممكن است مراد حقتعالی غیر آنچه من نوشته ام باشد.
[ صفحه 546]
پس آن تلمیذ حسب الامر امام علیه السلام رفت نزد فیلسوف كندی استاد و ملاطفت كرد با او تا آنكه مورد القاء حضرت را به او رسانید و گفت به او فرموده ی آن جناب را.
اسحاق كندی گفت به شاگردش (اعد علی فاعاد فتفكر فی نفسه) چون اعاده كرد مسئله را فكری كرد و دریافت كه چنین امری بر حسب لغت و نظر جایز است و محتمل است معنای دیگری هم داشته باشد.
آنگاه شاگرد را قسم داد كه خبر كن مرا این مسئله را كه تعلیم تو كرده گفت ناگهان به قلبم عارض شد كندی گفت چنین نیست كه تو می گوئی زیرا این كلامی نیست كه از مثل تو صادر شود تو هنوز به آن مرتبه نرسیده ای كه فهم و ادراك چنین مطلب دقیق و مهمی را بكنی با من واقع و حقیقت را بگو از كجا گفتی آن را او هم اقرار و اعتراف نموده گفت واقع این است كه حضرت امام حسن عسكری علیه السلام مرا به این سئوال از تو امر فرمود فیلسوف كندی مردی با انصاف بود فورا تسلیم شد و گفت الآن به حقیقت حال آگاه شدم آری این گونه مطالب صادر نمی شود مگر از این بیت (یعنی بیتی كه مهبط وحی و معدن علم و حكمت است) (ثم انه دعا بالنار و احرق جیمع ما كان الفه) پس آتش طلبید و آنچه را در باب تناقض قرآن تألیف كرده بود سوزانید.